بازی دو سر سود چین در بازار نفت روسیه و ایران

تحریمهای نفتی دیگر ابزار مؤثری برای تغییر رفتار ایران و روسیه نیستند؛ زیرا این کشورها با دور زدن محدودیتها و ایجاد شبکههای جدید فروش، بازار خود را حفظ کردهاند. در عمل، تحریمها تنها بازار انرژی جهان را دگرگون و ایران و روسیه را به چین و هند وابستهتر کردهاند. اکنون مسیر نفت بیش از آنکه تابع منطق اقتصادی باشد، بر پایه رقابتهای ژئوپلیتیک شکل گرفته است.
گرگوری برو، تحلیلگر ارشد حوزه انرژی اوراسیا گروپ و عضو ارشد نشریه فارن افرز
گرگوری برو تحلیلگر ارشد گروه اوراسیا در حوزه انرژی، اقلیم و منابع است و تمرکز اصلی او بر ژئوپلیتیک نفت و گاز قرار دارد. او همچنین به عنوان تحلیلگر مسائل ایران برای این سازمان فعالیت میکند. برو، مورخی است که در زمینه نفت، جنگ سرد، ایران معاصر و خاورمیانه تخصص دارد.
به نقل از نشریه فارن پالیسی، در ماه ژوئن و در همان زمانی که تهران تحت حمله قرار داشت، پدیدهای غیرمنتظره رخ داد: صادرات نفت خام ایران بهطور موقت افزایش یافت. با وجود حملات هوایی، نه تنها روند صادرات نفت ایران متوقف نشد، بلکه مشتریان چینی نیز کوچکترین نشانهای از عقبنشینی بروز ندادند و در برابر فشار تحریمها، همچنان به خرید نفت ایران ادامه دادند.
پایان عصر تحریمهای نفتی؛ ایران و روسیه چگونه قواعد بازی را تغییر دادند؟
در حالی که بهنظر میرسد دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، تمایل چندانی به بمباران تأسیسات انرژی ایران توسط اسرائیل نداشت، اما دلیل موفقیت ایران کاملاً آشکار بود: تحریمها دیگر کارایی گذشته خود را از دست دادهاند؛ دستکم نه آنگونه که طراحان این سیاستها انتظار داشتند. تحریمها اساساً بهعنوان ابزاری برای اعمال فشار و تغییر رفتار دولتها از طریق ایجاد درد اقتصادی طراحی شدهاند. با این حال، تجربه نشان داده است که دولتها اغلب در برابر تحریمها مقاومت میکنند، هزینههای آن را میپذیرند و همزمان راههای مختلفی برای دور زدن این محدودیتها پیدا میکنند.
در نهایت، بهجای آنکه تحریمها منجر به تغییر رفتار کشورها شوند، این ساختار بازارها و مناسبات اقتصادی است که دگرگون میشود و نفت را به مسیرهایی هدایت میکند که بیش از آنکه تابع منطق صرفاً تجاری باشد، تابع ملاحظات ژئوپلیتیکی است.
اکنون، دوران استفاده از تحریمهای نفتی بهعنوان اهرم فشار، رو به پایان است. اگرچه هنوز بسیاری در واشنگتن وسوسه میشوند که بر ادامه تحریمها بهعنوان راهی برای قطع وابستگی به چین پافشاری کنند. مقایسه میان ایران و روسیه، بهخوبی فراز و فرود تحریمهای نفتی را بهعنوان ابزاری در سیاست اقتصادی آشکار میسازد.
پس از خروج آمریکا از توافق هستهای با ایران در سال ۲۰۱۸، بازگشت تحریمها موجب شد صادرات نفت ایران بهطور قابل توجهی کاهش یابد؛ چراکه مشتریان سنتی این کشور در اروپای غربی و شرق آسیا بهسرعت به سراغ منابع جایگزین رفتند. در سال ۲۰۲۰ و همزمان با همهگیری کرونا، صادرات نفت ایران تقریباً به صفر رسید.
با این حال، به محض برداشته شدن محدودیتهای کرونایی، صادرات نفت خام ایران به چین با رشدی خیرهکننده مواجه شد و حجم خرید چین به حدود دو میلیون بشکه در روز رسید؛ افزایشی که عملاً صادرات نفت ایران را به سطح پیش از تحریمها بازگرداند. در حال حاضر، چین نزدیک به ۱۴.۶ درصد از کل واردات نفت خام خود را از ایران تأمین میکند.
بازی دو سر سود هند و چین در بازار نفت روسیه و ایران
بازار نفت ایران نهتنها از بین نرفته، بلکه بر اساس واقعیت تازهای که تحریمها رقم زدهاند، بازتعریف شده است. هرچند مشتریان متعارف هنوز از معامله با نفت ایران پرهیز میکنند، اما همین نفت اکنون برای خریدارانی که زیر فشار تحریم قرار ندارند، جذابتر از گذشته است؛ بهویژه پالایشگاههای کوچک چینی موسوم به «تیپات» که عمدتاً نیاز بازار داخلی چین را تأمین میکنند و در بسترهای مالی غیر دلاری فعالیت دارند.
در این میان، دولت پکن نیز به مسیر جدیدی در روابط با تهران دست یافته، اما ترجیح میدهد با پنهانکاری در ارائه دادههای گمرکی، همواره فضای انکار را برای خود محفوظ نگه دارد.
برخلاف تحریمهای اعمالشده علیه ایران، تحریمهای نفتی واشنگتن علیه روسیه در سال ۲۰۲۲ بیش از آنکه جریان فیزیکی نفت را نشانه بگیرد، ساختار مالی این کشور را هدف قرار داد. اقداماتی چون تعیین سقف قیمتی توسط گروه هفت (G7)، با هدف محدود کردن توان درآمدزایی روسیه طراحی شد؛ بیآنکه صادرات نفت این کشور بهطور کامل از بازار جهانی حذف شود؛ چرا که رهبران غربی بر این باور بودند که چنین اقدامی به جهش قیمتها خواهد انجامید.
با این حال، هدف قرار دادن درآمد نفتی روسیه آنگونه که انتظار میرفت، نتیجهبخش نبود. علیرغم همه فشارها، اقتصاد روسیه همچنان تابآوری خود را حفظ کرده است؛ هرچند مانند سایر تولیدکنندگان، مسکو نیز اکنون با معضل قیمتهای پایینتر نفت مواجه است. در شرایطی که روسیه از بازار طبیعی خود در اروپا کنار گذاشته شده، ناگزیر نفت خام خود را از مسیرهای پیچیده و طولانی به بازارهای آسیایی صادر میکند؛ جایی که پالایشگران با رغبت فراوان در پی خرید آن هستند.
این تحریمها، فرصتهای تجاری وسوسهانگیزی برای هند ایجاد کرده است؛ بهطوری که پالایشگاههای هندی نفت خام روسیه را با تخفیف چشمگیر میخرند و پس از فرآوری، فرآوردههای نفتی را به اروپا صادر میکنند و سود سرشاری به دست میآورند. چین نیز با پیوند زدن انرژی روسیه به بازار عظیم داخلی خود، از این شرایط بهرهبرداری میکند و از این طریق، منبع ارزشمندی برای اعمال اهرم فشار بر مسکو در اختیار دارد.
در هیچیک از این موارد، تحریمها نتوانستهاند رفتار کشور هدف را تغییر دهند. ایران زیر فشارهای آمریکا بر سر برنامه هستهای خود ایستادگی کرده و روسیه نیز در موضوع اوکراین عقبنشینی نکرده است. تلاش برای منزوی ساختن ایران، روسیه و حتی ونزوئلا از بازار جهانی نفت، در عمل این تولیدکنندگان را وابسته به تقاضای چین کرده و در نتیجه، پکن را به بزرگترین دارنده منابع مطمئن نفت خام و سایر فرآوردههای نفتی تبدیل کرده است.
تحریمها پیامدهای جانبی منفی دیگری نیز بهدنبال داشتهاند. بازدهی تحریمها بهمرور کاهش یافته و با کاهش وابستگی تهران و مسکو به اقتصاد جهانی، آسیبپذیری این کشورها در برابر تحریمهای جدید بهطور قابل توجهی کاهش یافته است. هرچند ایالات متحده همچنان به وضع تحریمهای جدید و پیچیده، بر مبنای شناخت دقیق از شبکههای غیرقانونی نفت ادامه میدهد، اما این اقدامات هرگز قادر نخواهند بود جریان نفت را به طور کامل متوقف کنند.
جداسازی اقتصادی از چین؛ رؤیایی پرهزینه برای آمریکا
تحولات اخیر در سیاستگذاری ایالات متحده، بازتابی از همین ناکارآمدیهاست. تصمیم ترامپ برای صدور مجوز حمله به ایران، در واقع نوعی اذعان غیرمستقیم به این واقعیت بود که فشارهای اقتصادی، تهران را به عقبنشینی وادار نخواهد کرد و هیچ امتیاز قابل توجهی به همراه نخواهد داشت؛ هرچند هنوز تردیدهایی جدی درباره موفقیتآمیز بودن گزینه حمله نظامی وجود دارد. علاوه بر این، تهدیدهای اخیر ترامپ مبنی بر تشدید گسترده تحریمها و تعرفهها علیه روسیه نیز، عمدتاً بهعنوان ابزاری برای چانهزنی و کسب امتیاز بیشتر تلقی میشود.
در اینجا با یکی دیگر از محدودیتهای اساسی تحریمهای نفتی روبهرو هستیم: اگر ایالات متحده فشار بیش از حدی وارد کند، این خطر وجود دارد که بازار جهانی نفت با شوک مواجه شده و قیمتها بهطور چشمگیری افزایش یابد. از همین رو، ترامپ به احتمال فراوان هرگز تعرفه ۱۰۰ درصدی بر واردات نفت روسیه اعمال نخواهد کرد؛ همانطور که پیش از این نیز نشان داده تمایلی به مقابله جدی با صادرات نفت ایران ندارد و پس از پایان جنگ میان ایران و اسرائیل، آشکارا از عدم ایجاد اختلال در عرضه جهانی نفت احساس آرامش کرد.
در شرایطی که اثرگذاری تحریمهای نفتی بهعنوان ابزار فشار تا حد زیادی تضعیف شده است، این پرسش اساسی مطرح میشود که کارکرد واقعی این تحریمها چیست؟ حتی اگر تحریمها نتوانند رفتار دولتها را تغییر دهند، برخی معتقدند این ابزار میتواند برای جداسازی اجباری اقتصاد آمریکا از چین، که همچنان بخش بزرگی از نفت و سایر محصولات انرژی ایالات متحده را وارد میکند، مورد استفاده قرار گیرد.
با این حال، حتی در این عرصه نیز تحریمها با مخاطرات جدی همراه هستند. اگرچه تحریمهای آمریکا آسیبهایی به بازار نفت ایران و روسیه وارد کردهاند، اما بازار جهانی نفت همچنان از پویایی و سیالیت بالایی برخوردار است و هرگونه اختلالی، بلافاصله بر قیمتها و تمامی مصرفکنندگان عمده تأثیر خواهد گذاشت. در شرایطی که آمریکا و متحدانش، روسیه و ایران را به سمت چین سوق دادهاند، مهار کشوری مانند چین که اکنون بزرگترین واردکننده انرژی در جهان است و بخش عظیمی از تقاضای جهانی نفت را به خود اختصاص داده، بسیار دشوار و پیچیده خواهد بود.
تحریمهای نفتی؛ ابزار ناکارآمد در برابر ایران و روسیه
تلاش برای جداسازی اقتصادی از چین از مسیر تحریمها، مستلزم آن است که واشنگتن شرکتهای آمریکایی و اروپایی فعال در تجارت با چین را به تحریمهای ثانویه تهدید کند. در چنین سناریویی، شرکتهای انرژی آمریکایی که هر سال میلیاردها دلار گاز طبیعی، نفت خام و محصولاتی همچون اتان به چین صادر میکنند، ناگهان بازار بزرگترین مصرفکننده انرژی جهان را از دست خواهند داد.
اگرچه چنین اقدامی برای چین هزینهساز و دردناک خواهد بود، اما تبعات آن برای تولیدکنندگان آمریکایی میتواند فاجعهبار باشد؛ چرا که مازاد عرضه نفت در بازار داخلی آمریکا، این کشور را با کاهش شدید قیمتها و رکود در بخش شرکتهای انرژی مواجه خواهد کرد؛ آن هم در شرایطی که این شرکتها همین حالا نیز تحت فشار قیمتهای پایین قرار دارند.
در چنین شرایطی، بهجای تشدید تحریمها، واشنگتن باید بار دیگر کارآمدی تحریمهای نفتی را مورد بازنگری قرار دهد یا حتی جسورانهتر، بهکلی از این سیاست دست بکشد. درباره ایران، ایالات متحده میتواند وعده لغو تحریمها را بهعنوان اهرمی برای بازگرداندن تهران به پای میز مذاکره هستهای مورد استفاده قرار دهد؛ چرا که واقعیت این است که توانایی عملی آمریکا برای جلوگیری از صادرات نفت ایران جز از طریق اقدامات نظامی بسیار محدود است. در خصوص روسیه نیز، آمریکا باید رویکرد خود را تغییر داده و بر گزینههای جایگزین از جمله تقویت حمایت از اوکراین و هدف قرار دادن صادرات تسلیحات روسیه تمرکز کند.
تحریمهای نفتی میتوانند همچنان ادامه پیدا کنند، اما این تصور که چنین ابزارهایی قادر خواهند بود رفتار ایران یا روسیه را به شکل معناداری تغییر دهند، توهمی است که باید کنار گذاشته شود. در عین حال، واشنگتن و متحدانش باید این واقعیت جدید را بپذیرند: تحریمها ساختار بازار جهانی نفت را دگرگون کرده و ایران و روسیه را بیش از پیش به چین نزدیک ساختهاند؛ اکنون، جریان انرژی جهانی به جای منطق تجاری، بر پایه معادلات ژئوپلیتیکی به دو بلوک مجزا تقسیم شده است.