نگاهی به روایت عشق و زن در رمان «چشمهایش» نوشته «بزرگ علوی»

بهمن فرمان آرا» برای ساخت جدیدترین فیلمش به سراغ رمان «چشمهایش» نوشته «بزرگ علوی» رفته است. رمانی که تنها یک داستان عاشقانه نیست، بلکه بازتابی از شرایط اجتماعی و سیاسی زمان خود است.
- رمان «چشمهایش» نوشته «بزرگ علوی»، منبع الهام جدیدترین فیلم «بهمن فرمان آرا» شده است. فیلمی که به تازگی فیلمبرداری آن با حضور بازیگرانی، مانند «پانتهآ پناهیها»، «صابر ابر» و «مهدی پاکدل» آغاز شده است.
- ، این رمان اولین بار در سال ۱۳۳۱ منتشر شد و داستانی پر رمز و راز را در دل آشوبهای سیاسی دوران پهلوی اول روایت میکند. «بزرگ علوی» در کتاب «چشمهایش» به بیان موضوعات مهم مانند آزادی، مبارزات سیاسی و عشق میپردازد. در ادامه نگاهی به مفهوم عشق و زن در این رمان خواهیم داشت.
«ایشی گورو» و روایت روزهای عاطفه و اضطراب
«بزرگ علوی» یکی از نویسندگان بزرگ ادبیات ایران است که در کنار «صادق چوبک» و «صادق هدایت» از پیشگامان داستاننویسی معاصر به شمار میروند. رمان «چشمهایش» یکی از زیباترین رمانهای عاشقانه فارسی است که در آن به مسائل سیاسی نیز اشاره دارد. داستان این کتاب درباره شخصیتی به نام «استاد ماکان» است که در کنار نقاش بودن، یک مبارز سیاسی علیه رضاشاه نیز است. او در تبعید از دنیا میرود و بعد از مرگش نمایشگاهی از آثار او در مدرسهای برپا میشود. ناظم مدرسه، متوجه تابلوی زنی میشود که گویی در چشمهایش رازی پنهان دارد. او با سختیهای فراوان این زن را پیدا میکند و رازهایی را از رابطه عاشقانه این کاراکتر و «استاد ماکان» میفهمد. در واقع شخصیت «استاد ماکان» نماینده روشنفکرانی است که واقعیت تلخ زندگی سیاسی آنها را از عشق دور میکند.
عشق و زن در رمان «چشمهایش»
«بزرگ علوی» در این رمان توجه عمیقی به عشق دارد. در هر لحظه دیده میشود که در مواقع پر اضطراب دنیای سیاست، عشق و عواطف انسانی مسیر حوادث را گرم و جذابتر میکند. چنان این نویسنده در تایید عشق میگوید:
«یکی از روسها این تئوری غیر انقلابی را مطرح کرد که ادبیات باید جنبههای مثبت زندگی را بیان کند و دیگر دوران عشق و عاشقی از بین رفته است. من این را قبول ندارم و باید بگویم که عشق یک نیاز انسانی است و همیشه خواهد بود»
در رمان، «استاد ماکان» نوعی بدبینی سرکوبگرانه نسبت به عواطف و احساسات درونیاش دارد. او میخواهد با نوعی از عارف مسلکی از عشق زمینی «فرنگیس» فرار کند و بعد میکوشد از راه نقاشی کردن چشمهایش راز وجودش را پیدا کند و البته ناموفق میماند. تمام تلاش «استاد ماکان» صرف گریز از عشقش به «فرنگیس» میشود اما عاقبت نگاه این زن همه چیز را به هم میریزد. توصیف گشت و گذار «ماکان» و «فرنگیس» در کنار رودخانه کرج، رمانتیکترین صفحات کتاب را شکل میدهد. وقتی «ماکان» دستگیر میشود، فرنگیس برای نجات او حاضر به ازدواج با دشمن است تا استاد را از مرگ نجات دهد.
عشقی که در «چشمهایش» توصیف میشود، بر خلاف نگاه به عشق در ادبیات ایران است. در ادبیات سنتی، زن معشوق و مرد عاشق است. «بزرگ علوی» در این کتاب زن را در جایگاه عاشق قرار میدهد که حاضر است برای رسیدن به عشقش هر خطری را به جان بخرد. در حالی که «استاد ماکان» فعالیتهای سیاسی و اجتماعی برایش مهمتر از عشق به «فرنگیس» است و در نهایت نیز به فداکاری او پی نمیبرد. «فرنگیس» خود تصمیم میگیرد، ابراز عشق میکند و از کسوت معشوق سنتی میگریزد.
زن در «چشمهایش» مستقل عمل میکند و در برابر رسوم و سنتهای مرد سالاری جامعه آن زمان واکنش نشان میدهد، در عین حال تلاشی برای پنهان کردن عشق خود نمیکند. عشق «فرنگیس» به استاد چنان قوی است که زندگی خود را بدون او هیچ میداند و با لحنی حسرتبار میگوید:
«زندگی من فقط تا آنجا مربوط به اوست، جالب است. اگر او نبود من هیچ بودم، آخ! او بود که شبحی از زندگی واقعی انسانها را به من نشان داد، من از فرط ضعف کور شدم و نتوانستم لذت زیبایی آن را بچشم.»
«فرنگیس» شباهتی به زنان سنتی روزگار خود نداشت و هیچ یک از کارهای خانه را انجام نمیداد. چنان که میگوید:
«من اینطور ساخته نشده بودم، به من کار کردن یاد نداده بودند. پدرم شعاری داشت: هیچ وقت کاری را که دیگران میتوانند برای تو انجام بدهند، خودت دنبال نکن.»
«بزرگ علوی» در این داستان، علاوه بر مطرح کردن جایگاه زنان به تحولاتی که در جامعه در حال رخ دادن بود نیز اشاره دارد. داستان حول محور نقاشی چشمان «فرنگیس» است. نقاشی که «استاد ماکان» از چشمهای فرنگیس در تاریکی سینما دیده بود. استاد هرگز نتوانست به شناخت عشق در زندگی بپردازد. در کلیت فضای داستان و با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی آن روزگار، زن جایگاهی پایینتر از مرد دارد. «فرنگیس» تلاش زیادی میکند تا به مقابله با باورهای سنتی برخیزد اما سرانجام تسلیم میشود.