کد خبر: ۲۹۷۴۱۰
تاریخ انتشار: ۱۴ خرداد ۱۳۹۹ - ۲۲:۱۵
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۹۷۹

ماجرای صدور احضاریه برای امام خمینی از سوی یک قاضی/ جزئیات گفتگوی سیداحمد خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای پس از رحلت امام

حسین سلیمانی از محافظان امام خمینی (ره) که از ۱۳۶۱ در بیت ایشان حضور داشته، در گفت‌وگویی به بیان برخی خاطرات منتشر نشده از زندگی و سیره امام خمینی پرداخته است.
بخش هایی از این گفتگو را به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی بخوانید؛

*امام به شدت قانونمند بودند و خود را مقید به قانون می‌دانستند و احترام به قانون می‌گذاشتند. یکی از موارد قانون‌مداری ایشان را که من به یاد دارم به شکایت یکی از اهالی خرمشهر از حضرت امام مربوط می‌شود. وقتی صدامیان به ایران حمله کردند و خرمشهر و آبادان را محاصره نمودند، امام مردم را دعوت به استقامت و مقاومت کردند. بعد از مدتی یکی از اهالی خرمشهر در دادگاهی از امام خمینی شکایت می‌کنند. فرد خرمشهری در دادگاه اعلام کرده بود که امام خمینی به ما گفت در خرمشهر بمانید و ما هم به حرف ایشان گوش دادیم و در بمباران تمام زندگی‌مان را از دست دادیم اکنون امام باید به ما خسارت بدهد. قاضی دادگاه هم بنا بر وظیفه‌ای که داشته است برای حضرت امام احضاریه‌ای صادر می‌کند و در آن می‌نویسند که شما شاکی خصوصی دارید.

ابلاغیه به شورای عالی قضایی آن زمان می‌رود. در شورا مطرح می‌شود که یک قاضی خوزستانی برای امام احضاریه صادر کرده است. در جلسه شورا به جمع‌ بندی ‌می‌رسند که این قاضی کار اشتباهی انجام داده و در نتیجه باید اخراج شود. یکی از اعضای شورای عالی قضایی به حاج‌احمد آقا زنگ می‌زند و ماجرا را شرح می‌دهد و می‌گوید که شورای عالی قضایی می‌خواهد قاضی را عزل کند. حضرت امام از این قضیه مطلع و به شدت ناراحت شدند. امام سریعا اعلام کردند که هیچ کس حق ندارد این قاضی را عزل کند، این قاضی وظیفه خود را انجام داده است. این خانواده از من شکایت کرده و من باید رضایت این خانواده را جلب کنم. امام با حاج احمدآقا صحبت می‌کند و می‌گوید که بروید با این خانواده صحبت کنید و رضایتشان را جلب نمایید خسارت را هم از اموال شخصی من پرداخت کنید. این ماجرا دلیلی برای قانون‌مندی امام هست. ما باید امام را بعنوان الگو قرار دهیم و همه تن به قانون دهیم.

نظارت امام بر مخارج دفتر و منزل 

*معمولا خریدهای منزل و دفتر را ما انجام می‌دادیم. خاطرم هست یک روز دو کیلو گوجه برای یکی از صبیه‌های امام خریده بودیم. در لیست هزینه‌ها نوشتیم دوکیلو گوجه فلان تومان و نام دختر امام را هم نوشته بودیم. امام وقتی لیست مخارج را دیدند گفتند هزینه این قلم را از خودشان بگیرید . حقوق طلبگی من کفاف زندگی خودم را می‌دهد و از بیت‌المال هم نباید خرج زندگی من و اطرافیان بشود. خاطره‌ دیگری که در این زمینه به یاد دارم مربوط به تعمیر شیر آب منزل امام می‌شود. شیر آب منزل امام چکه می‌کرد. مسئول تأسیسات شیر را عوض کرده بود و یک شیر آب نو نصب کرده بود. امام وقتی دیده بودند که شیر آب تعویض شده است، بسیار ناراحت شده بودند و از آنجا که با مسائل فنی منزل آشنایی داشتند گفته بودند که چرا شیر نو نصب کرده‌اید شیر آب قبلی مشکلی نداشت فقط باید واشر آن را عوض می‌کردید احتیاجی به تعویض شیر نبود. نهایتا فرد تأسیساتی را وادار کردند تا همان کار را انجام دهند.

خاطرات روز رحلت امام 

وقتی امام راحل دار فانی را وداع گفتند حاج سید احمدآقا با بیت آیت‌الله گلپایگانی تماس گرفتند و با فرزند ایشان آقا سید جواد صحبت کردند و از آیت‌الله گلپایگانی برای اقامه نماز بر پیکر امام دعوت کردند. فرزند آقای گلپایگانی اعلام کردند که با حاج آقا صحبت می‌کنم و اطلاع می‌دهم. آیت‌الله گلپایگانی هم بدون درنگ قبول کردند. حاج احمد به بیت آقای گلپایگانی اعلام کردند که ماشین شخص امام را به قم می‌فرستند تا آیت‌الله گلپایگانی با آن به تهران بیایند. من خودرو امام را به قم بردم و به منزل آیت‌الله گلپایگانی رفتم. همراه با آیت‌الله گلپایگانی، داماد ایشان آیت‌الله صافی و فرزندشان سید جواد به تهران آمدند. آیت‌الله گلپایگانی در طول مسیر همواره ناراحت و چشمانش اشک‌آلود بود. ایشان عمامه از سر برداشته بودند عزاداری می‌کردند و این جملات را می‌گفتند: «این مرد اسلام را زنده کرد. این مرد اسلام را به رخ جهانیان کشانید. ایشان خیلی برای اسلام وکشور زحمت کشیدند.»

وقتی پیکر امام را به سمت مصلی می‌بردیم هرچه به مصلی نزدیک می‌شدیم، تراکم جمعیت بیشتر می‌شد. مردم از مسافت‌های طولانی از چهار سمت شهر سیاهپوش خود را به سمت مصلی می‌رساندند. ما به سختی توانستیم پیکر امام را به مقصد مورد نظر برسانیم. پیکر امام را در خودروی هایس گذاشته بودیم ولی مردم اطلاع نداشتند. من به همراه آقایان رسولی محلاتی، توسلی ، شیخ حسن صانعی، سید حسن و انصاری پیکر امام را به مصلی انتقال دادیم. در طول مسیر پرده خودرو را که کنار می‌زدم مردم سیاهپوش با چهره‌های خاک‌آلود و چشمان اشکبار را می‌دیدم. میلیون‌ها انسان امام را از مصلی تا بهشت زهرا بدرقه ‌کردند.

گفتگوی سیداحمد خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای پس از رحلت امام

یک ساعت پس از فوت امام بود که سید احمد آقا من را صدا کردند و گفتند: به سران قوا بگویید سریعا خودشان را به اینجا برسانند. من هم با آقایان خامنه‌ای، هاشمی و اردبیلی تماس گرفتم و ماجرا را اطلاع دادم. جلسه‌ای خصوصی با حضور سران قوا و سید احمد آقا برگزار شد. من هم به واسطه اطمینانی که سید احمد به من داشت در آن اتاق حضور داشتم. حاج احمد آقا خطاب به آقای خامنه‌ای گفتند: شما چندین بار شنیدید که امام فرمودند بعد از ایشان شما باید رهبری را بر عهده بگیرید و توانایی رهبری را دارید و آقای هاشمی هم شاهد حرف من هستند. ما نمی‌توانیم انقلاب‌مان را به دست نااهلان بسپاریم. آقای خامنه‌ای ناراحت شدند و گفتند این حرف را دیگر تکرار نکنید من این مسئولیت را قبول نمی‌کنم.