رفتار میلی تلویزیون با «حبیب»
در حالی که خواننده ترانه «مرد تنهای شب» هرگز نتوانست در ایران مجوز برگزاری کنسرت و انتشار آلبوم بگیرد، روز جمعه (۲۹ دی ماه) صدای حبیب محبیان در کلیپی در برنامه تلویزیونی زندهرود که از شبکه اصفهان پخش می شود با ترانه ای با عنوان «مرگ قو» براساس غزلی از مهدی حمیدی شیرازی در کلیپی پخش و به جانباختگان حادثه نفتکش سانچی تقدیم شد.
پخش این کلیپ در حالی رخ داد که بیش از یک سال از درگذشت حبیب محبیان می گذرد. اتفاقی که شاید بتوان پیشدرآمد آن را انتشار موزیک ویدئوی «دیره» با صدای احمدرضا محبیان و سمیر زند و همچنین با تصویر و صدای نه چندان شفاف زندهیاد «حبیب محبیان» از دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که بیش از ده روز پیش رخ داد، دانست.
حبیب برای چه به ایران آمد؟
پس از آنکه حبیب در سال ۱۳۸۸ به همراه خانواده اش به ایران بازگشت و در چهارصد دستگاه رامسر، اقامت کرد با واکنش های مختلفی از سوی افشار مختلف روبرو شد. عده ای او را هنوز خواننده لسآنجلسی می دانستند و معتقد بودند که او حق نداشته حتی به ایران بیاید، چه رسد به اینکه بخواهد در داخل کشور نیز فعالیت هنری داشته باشد اما حبیب محبیان از بازگشت خود به ایران دو هدف عمده را دنبال می کرد که هر دو لازم و ملزوم یکدیگر بودند. مهمترین هدف مرد تنهای شب از بازگشت به ایران این بود که او به علت بیماری اش دوست داشت سالهای باقیمانده عمرش را در کشورش بگذراند تا اگر روزی مرگ به سراغش آمد در سرزمین مادرش اش از دنیا برود و در خاک خود به خاک سپرده شود. اما هدف دومش نیز مهم بود، هدفی که او برای ادامه زندگی و اتفاقاتی که قرار بود پیش از مرگ برایش رخ دهد دنبال می کرد. او می خواست در دوران باقیمانده زندگی اش بتواند به فعالیت هنری اش ادامه دهد تا از این طریق با طرفدارانش در داخل کشور ارتباط عمیق تری برقرار کند. او برای نیل به این هدف از هیچ تلاشی فروگذار نکرد و حتی در این بین در شمال کشور کلیپ هایی را با خوانندگی خودش ساخت اما او به این ساخت کلیپ رضایتمند نبود و هدفش برگزاری کنسرت و انتشار رسمی آلبوم با مجوز وزارت ارشاد بود. اتفاقی که هرگز رخ نداد تا اینکه مرگ او را در آغوش گرفت.
حبیب پس از مرگ
شاید بیراه نباشد اگر مدعی شویم که هنرمندان در دوران پس از مرگ بسیار عزیزتر و گرانمایه تر از زمان حیاتشان هستند و حبیب محبیان نیز از این حقیقت مستثنی نبود. پس از درگذشت مرد تنهای شب در 21 خرداد سال 95 تلاش بسیار زیادی از سوی برخی چهره ها صورت گرفت تا بتوانند با مصادره حبیب به نفع خود چهره ای مردمی در میان طرفداران حبیب محبیان برای خود بسازند. نقشه هایی که خیلی زود نقش بر آب شد و نه تنها از ارزش و اعتبار حبیب نزد هوادارانش کاسته نشد، بلکه روزبهروز نیز به محبوبیت حبیب افزوده شد.
چشمها را باید شست
مدتهای مدیدی است که صدا و سیما رویه خاص و غیر قابل تغییری را در قبال برخی هنرمندان در پیش گرفته است، رویه ای که اگر منصفانه بنگریم درخواهیم یافت که به دور از عدالت است و حتی می توان آن را نوعی توهین به مخاطبان دانست.
هنوز فراموش نکرده ایم که پخش صدای استاد شجریان سالهای سال است که از تلویزیون ممنوع می باشد و این ممنوعیت حتی به «ربنا»ی خسروی آواز ایران نیز سرایت کرده و علیرغم تمام درخواست ها سالهای سال از رسانه ملی پخش نمی شود. این در حالی است که سال گذشته هنگامی که استاد شجریان از بیماری خود پردهبرداری کردند تصویر ایشان در حالی که در بیمارستان بودند روی آنتن رفت. رفتارهایی از این دست که اتفاقا با پخش کلیپ «مرگ قو»ی حبیب محبیان دوباره از سوی تلویزیون تکرار شده نشان می دهد که رسانه ملی رسانه ای بسیار میلی است و برنامه هایش را طوری روی آنتن می فرستد که در خنثیترین حالت ممکن دچار هیچ نوع گرفتاری خاصی نشود. رویه ای که سالهاست ادامه دارد و یکی از مهمترین عوامل ریزش مخاطب رسانه ای است که مردم دیگر به آن اعتماد ندارند.
پخش این کلیپ در حالی رخ داد که بیش از یک سال از درگذشت حبیب محبیان می گذرد. اتفاقی که شاید بتوان پیشدرآمد آن را انتشار موزیک ویدئوی «دیره» با صدای احمدرضا محبیان و سمیر زند و همچنین با تصویر و صدای نه چندان شفاف زندهیاد «حبیب محبیان» از دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که بیش از ده روز پیش رخ داد، دانست.
حبیب برای چه به ایران آمد؟
پس از آنکه حبیب در سال ۱۳۸۸ به همراه خانواده اش به ایران بازگشت و در چهارصد دستگاه رامسر، اقامت کرد با واکنش های مختلفی از سوی افشار مختلف روبرو شد. عده ای او را هنوز خواننده لسآنجلسی می دانستند و معتقد بودند که او حق نداشته حتی به ایران بیاید، چه رسد به اینکه بخواهد در داخل کشور نیز فعالیت هنری داشته باشد اما حبیب محبیان از بازگشت خود به ایران دو هدف عمده را دنبال می کرد که هر دو لازم و ملزوم یکدیگر بودند. مهمترین هدف مرد تنهای شب از بازگشت به ایران این بود که او به علت بیماری اش دوست داشت سالهای باقیمانده عمرش را در کشورش بگذراند تا اگر روزی مرگ به سراغش آمد در سرزمین مادرش اش از دنیا برود و در خاک خود به خاک سپرده شود. اما هدف دومش نیز مهم بود، هدفی که او برای ادامه زندگی و اتفاقاتی که قرار بود پیش از مرگ برایش رخ دهد دنبال می کرد. او می خواست در دوران باقیمانده زندگی اش بتواند به فعالیت هنری اش ادامه دهد تا از این طریق با طرفدارانش در داخل کشور ارتباط عمیق تری برقرار کند. او برای نیل به این هدف از هیچ تلاشی فروگذار نکرد و حتی در این بین در شمال کشور کلیپ هایی را با خوانندگی خودش ساخت اما او به این ساخت کلیپ رضایتمند نبود و هدفش برگزاری کنسرت و انتشار رسمی آلبوم با مجوز وزارت ارشاد بود. اتفاقی که هرگز رخ نداد تا اینکه مرگ او را در آغوش گرفت.
حبیب پس از مرگ
شاید بیراه نباشد اگر مدعی شویم که هنرمندان در دوران پس از مرگ بسیار عزیزتر و گرانمایه تر از زمان حیاتشان هستند و حبیب محبیان نیز از این حقیقت مستثنی نبود. پس از درگذشت مرد تنهای شب در 21 خرداد سال 95 تلاش بسیار زیادی از سوی برخی چهره ها صورت گرفت تا بتوانند با مصادره حبیب به نفع خود چهره ای مردمی در میان طرفداران حبیب محبیان برای خود بسازند. نقشه هایی که خیلی زود نقش بر آب شد و نه تنها از ارزش و اعتبار حبیب نزد هوادارانش کاسته نشد، بلکه روزبهروز نیز به محبوبیت حبیب افزوده شد.
چشمها را باید شست
مدتهای مدیدی است که صدا و سیما رویه خاص و غیر قابل تغییری را در قبال برخی هنرمندان در پیش گرفته است، رویه ای که اگر منصفانه بنگریم درخواهیم یافت که به دور از عدالت است و حتی می توان آن را نوعی توهین به مخاطبان دانست.
هنوز فراموش نکرده ایم که پخش صدای استاد شجریان سالهای سال است که از تلویزیون ممنوع می باشد و این ممنوعیت حتی به «ربنا»ی خسروی آواز ایران نیز سرایت کرده و علیرغم تمام درخواست ها سالهای سال از رسانه ملی پخش نمی شود. این در حالی است که سال گذشته هنگامی که استاد شجریان از بیماری خود پردهبرداری کردند تصویر ایشان در حالی که در بیمارستان بودند روی آنتن رفت. رفتارهایی از این دست که اتفاقا با پخش کلیپ «مرگ قو»ی حبیب محبیان دوباره از سوی تلویزیون تکرار شده نشان می دهد که رسانه ملی رسانه ای بسیار میلی است و برنامه هایش را طوری روی آنتن می فرستد که در خنثیترین حالت ممکن دچار هیچ نوع گرفتاری خاصی نشود. رویه ای که سالهاست ادامه دارد و یکی از مهمترین عوامل ریزش مخاطب رسانه ای است که مردم دیگر به آن اعتماد ندارند.