کد خبر: ۱۷۴۵۵۴
تاریخ انتشار: ۲۵ تير ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۲
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۸۲۶

نداي آتنا

آتنا، نام دخترانه رایجی است به معنای مظهر اندیشه و هنر و دانش. با این حال این روزها این نام برای ایرانیان نه با معنای واقعی آن، که با داغ همراه است. این‌گونه که آمارها نشان می دهد تا پایان سال 94، 36 هزار و 500 آتنای ایرانی در قید حیات بوده اند. داغ آتنا اما یک تنه به اندازه تمام این آمار سنگین است. کودکی که مورد تجاوز قرار گرفت و 23 روز بعد، جسد مثله شده اش در پارکینگ خانه قاتل پیدا شد. پرونده های کودک آزاری از نوع جنسی معمولا در ایران از حساسیت بالای اجتماعی برخوردار هستند و مطرح نمی شوند مگر اینکه به هر دلیل قابل پنهان شدن نباشند. در مورد آتنا نيز، گم شدن طولانی مدت این کودک، نگرانی مردم پارس آباد، موجی که برای پیدا کردن او در فضای مجازی به راه افتاد و بعد از آن کشف جسد، واکنش تند مردم در مقابل خانه و محل کار قاتل و پخش فیلم ها در فضای مجازی، امکان پنهان کردن این موضوع را نداد. بعد از قتل «ستایش قریشی» در فروردین 95، مرگ دردناک آتنا رامی توان دومین پرونده مهم کودک آزاری درنزديك به یک سال اخیر دانست که سر و صداي زيادي به پا کرد. اما خدا می داند که در این یک سال چه تعداد کودک ایرانی، چندین دختر و پسر مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند. آمارهایی که چندین سال یک بار ممکن است در خصوص تجاوز در ایران ارائه شوند، دقیق نیستند و معمولا کلیت موضوع را در بر می گیرند. مثلا در سال 1390، از سوی دستگاه قضایی و پلیس اعلام شد که از 900 پرونده ثبت‌شده تجاوز در کشور، 40 درصد مربوط به زنان و دختران و 60 درصد مربوط به پسران زیر 15 سال است. آمار چیزی بیش از این را نشان نمی دهد و آمار تازه تری نيز در دست نیست اما از همین ارقام می‌توان کم و بیش به میزان کودک آزاری در جامعه پی برد. آنچه به آن اشاره شد تنها پرونده های ثبت شده هستند و در مورد تجاوز‌جنسی به کودکان، آمار سکوت بچه ها یا عدم شکایت از جانب خانواده ها به طور حتم بیشتر است. حتی در صورت مطرح شدن و شکایت، حکم متجاوز چه خواهد بود؟
ندا، دختر کوچکی بود که به فاصله یک ماه از مرگ ستایش، از جانب معلمش مورد آزار و اذیت قرار گرفت. حکم این معلم اما به چند ماه زندان، 74 ضربه شلاق و دو سال تبعید محدود شد. ندا معروف نشد و زود فراموش شد چون هنوز زنده است. متجاوز نيز چندي ديگر بعد از دو سال به جامعه باز می گردد، زندگی جدیدی می سازد و کودکان زیادی هستند که ممكن است از جانب اين شخص يا امثال آن در معرض خطر قرار بگیرند اما اتفاقی نخواهد افتاد مگر اینکه دختر یا پسری به قتل برسد. نمی دانیم در فاصله قتل ستایش تا قتل آتنا، چند کودک دیگر قربانی شده اند، اما آنچه مسلم است موج قتل ستایش و اتفاقاتی نظیر ندا، می توانست حساسیت جامعه و در نتیجه حساسیت مسئولان را به گونه‌ای برانگیزد که به فاصله کوتاه یک سال، بار دیگر شاهد چنین فاجعه ای نباشیم. اما نشد، جامعه حساس شد و بعد موضوع را فراموش کرد و مسئولان نيز به روال سابق پیش رفتند. واضح است که در چنین جامعه‌ای، بیمار جنسی مانند قاتل آتنا به خود اجازه می دهد که کودک همسایه اش را ربوده و به قتل برساند، بعد باخاطر آسوده پدر کودک را دلداری بدهد که نترس، بچه پیدا می شود! اخبار این را می گوید، اینکه قاتل در روزهایی که آتنا مفقود بود، پدر آتنا را دلداری می داد. این نشان می دهد که متجاوز با فراغ بال و آسودگی از عدم دستگیری به تجاوز و قتل مبادرت کرده است. در مورد سایر کودک آزاران نيز، هر چند که تجاوز با قتل همراه نباشد اما این آسودگی خاطراز حرف نزدن کودک یا خانواده اش وجود دارد. با خود می‌گویند این افراد از ترس آبروی‌شان دم نمی زنند و البته درست می‌گویند. این ذهنیت را جز جامعه ایرانی، کسی برای این افراد نساخته است. حقیقت این است که تا زمانی که هرازگاهی احساسات‌مان درگیر شود و بعد فاجعه را فراموش کنیم، تا زمانی که آبرو را وابسته به بکارت کودکی بدانیم که نه معنای تجاوز را می داند نه بکارت، وضع همین است و داغ ستایش سرد نشده ، داغ آتناو داغ آتنا سرد نشده، داغ دیگری به دل‌مان خواهد نشست.
قاتل آتنا، پنج بار متهم به کودک آزاری بود
29 خرداد امسال بود که خانواده آتنا از مفقود شدن او خبر دادند. آتنا، دختر بچه هفت ساله ای بود که آن روز کنار بساط پدر دست فروش خود، در شهر پارس آباد از توابع اردبیل به او کمک می کرد اما هنگامی که قصد بازگشت به خانه را داشت، در فاصله محل کار پدر تا خانه مفقود شد و تا 23 روز بعد هیچ نشانی از او پیدا نشد. مردم پارس آباد با انتشار پلاکاردهایی با عنوان :«آتنا جان، شهری چشم انتظار توست» و مردم اردبیل با انتشار پلاکاردهای مشابه، موجی برای پیدا شدن این دختر بچه در فضای مجازی به راه انداختند. نام آتنا سر زبان‌ها افتاده بود و عده ای حتی عکس این دختر را به عنوان گمشده روی پروفایل های خود گذاشته بودند. کمتر از یک هفته قبل، یعنی روز 19 تیر اما جسد آتنا از پارکینگ خانه قاتل پیدا شد و مردمی را که این مدت چشم انتظار بازگشت او بودند، به خشمی عمیق واداشت؛ به‌گونه‌اي که جلوی خانه و محل کار قاتل تجمع کردند و مغازه او را به آتش کشیدند. قاتل، مردی 42 ساله بودكه «اسماعیل» نام داشت و در همسایگی بساط دست‌فروشی پدر آتنا، مغازه رنگرزی داشت. پس از اعتراف اسماعیل، جسد آتنا برای تحقیقات تکمیلی به پزشکی قانونی تحویل داده شد و درپايان، تیم پزشکی آثار آزار و اذیت جنسی را تايید کردكه گزارش اولیه، حاکی از به قتل رساندن آتنا در همان روزهای ابتدایی پس از ربودن بود. دادستان عمومی و انقلاب استان اردبیل به خانواده مقتول و اهالی شهرستان پارس‌آباد اطمینان خاطر داد که این پرونده در سریع‌ترین زمان رسیدگی خواهد شد. این اطمینان، حکم نوشدارو پس از مرگ سهراب را دارد. نمی توان به این موضوع فکر نکرد که اگر اسماعیل به عنوان متهم کودک آزاری تحت کنترل سیستم قضایی و پلیس اردبیل قرار داشت یا دست‌کم مردم پارس آباد از اتهام او خبر داشتند، این اتفاق نمی افتاد. مردم پارس آباد در گفت و گو ها از این شخص به عنوان نزول خور یاد کردند، این تنها چیزی بود که به عنوان صفت منفی از او می دانستند. این در حالی است که در سایر کشورها اگر چنین اتهامی متوجه فردی باشد، حتی برای سفر به مجوز احتیاج خواهد داشت و کافی است که قصد نقل مکان به محله ای دیگر را داشته باشد، پلیس آن منطقه به مردم اعلام می کند که همسایه جدید مظنون به کودک آزاری است. این‌گونه است که در این کشورها، افراد می دانند کودک آزاری برای آن ها تبعات سنگین خواهد داشت و خانواده ها نیز از حضور چنین فردی در اطراف خود مطلع هستند. در ایران اما با حجم زيادي کودک آزاری مواجهیم؛ بی آنکه حساسیتی ایجاد شود. عجیب است در چنين شرايطي، مسئولان با بي توجهي و بي مسئوليتي اجازه مي‌دهند تا امثال اسماعيل در ميان مردم زندگي كنند و پس از دستگيري، به حداقل دو مورد ديگر از آزارها و قتل‌هاي خود اعتراف كند.
این بچه ها کثیف نیستند
کودکانی که مورد تجاوز قرار می گیرند، معمولا از آن صحبت نمی کنند مگر اینکه این اطمینان در آن‌ها وجود داشته باشد که حمایت خواهند شد و همچنین از قبل در مورد نحوه مواجهه با فرد آزاردهنده یا اطلاع دادن حتمی آزار آموزش دیده باشند. اگر این اطمینان خاطر در کودک ایجاد نشده باشد، فرد تا مادامی که زنده است حتی اگر تجاوز بارها ادامه پیدا کند، سکوت خواهد کرد و آینده برای آن ها به گونه‌ای دیگر رقم خواهد خورد. حتی برخی از این کودکان، خود در آینده تبدیل به متجاوز خواهند شد که نظیر آن را سال ها قبل در مورد «بیجه» شاهد بودیم. کودکان آزاردیده اگر سکوت کنند، از درون از دست خواهند رفت و اگر بيان کنند، خانواده و جامعه آن ها را نابود خواهد کرد. خیلی از این بچه ها خود را کثیف و آلوده می دانند. وقتی آن را مطرح می‌کنند، نگاه بقیه مهر تاییدی به ذهنیت آن‌ها می زند. بچه ها، امنیت گفتن ندارند.
آموزش بدهید، خطر در کمین است
سوالی که مطرح است، این است که خانواده‌ها برای پیشگیری از قرار گرفتن کودک در معرض آزار، چه باید بکنند و نحوه برخورد با کودکان آزاردیده چگونه باید باشد؟ پیشگیری در تمام جوامع با آموزش همراه است. «مهناز‌شمس» روان‌شناس در گفت و گو با «قانون» می‌گوید: «خانواده ها ،کودکان را برای تردد آزاد یا به راحتی در خانه اقوام و دوستان می گذارند ومی روند بی آنکه به آن‌ها آموزشی داده باشند یا آن کودک اصلا بداند که لمس شدن از جانب غریبه یا آشنا چه معنایی دارد. کودک به صورت غریزی از نوع برخورد فرد آزاردهنده می ترسد و حس می‌کند اتفاقی که دارد می افتد، اتفاق بدی است و معمولا این حس وقتی تشدید می شود که عمق اتفاق بیشتر باشد و کودک از جانب متجاوز تهدید شود. با خانواده‌ها که درباره این موضوع صحبت کنی، می گویند: «نه، خدا نکند»و مایل به ادامه صحبت نیستند. اما این خطری است که ممکن است هر خانواده ای را تهدید کند و بحث آموزش به کودک بسیار مهم است». به گفته شمس، کودک باید بدن خود را به عنوان حریم خصوصی و به خصوص نقاط حساس بدن را به عنوان قسمت ممنوعه بشناسد و قدرت این را داشته باشد که اگر فردی قصد لمس حریم خصوصی او را داشت، اعتراض، مقاومت و سر و صدا کند نه اینکه بترسد و در خود کز کند. کودک باید بداند که پاسخ دادن به افراد ناشناس می‌تواند برای او خطر به همراه داشته باشد، پس هیچ پیشنهادی را از جانب غریبه نخواهد پذیرفت مگر اینکه با خانواده در میان گذاشته باشد وبا اجازه خانواده باشد. اما خانواده ای که با ایجاد ترس و تنبیه ، به تربیت کودک می پردازد، هرگز اعتماد او را به دست نخواهد آورد». شمس معتقد است که می توان این آموزش‌ها را در قالب داستان به بچه ها ارائه کرد اما تعداد کتبی که «نه‌گفتن» و «حریم داشتن» را به بچه ها آموزش می دهد، به دلیل تابو بودن این مساله، بسیار ناچیز است اما خانواده‌ها می توانند خود در قالب داستان این مساله را به کودک آموزش دهند. برای مثال از سن خیلی پایین هرازگاهی داستانی از دختر یا پسری تعریف کنند که شجاع و باهوش است، به غریبه ها اطمینان نمی کند، اگر از موضوعی بترسد با صدای بلندش سایر افراد را در جریان می‌گذارد یا دختر و پسری که به فرد آشنایی که می خواهد بدن او را ببیند، به راحتی و با اعتماد به نفس، نه می گوید و اگر فرد اصرار کرد، محکم می گوید که به خانواده اش خبر می‌دهد. این ها را می‌شود در قالب قصه به کودک آموزش داد». این روان‌شناس در ادامه اشاره می کند که در کنار این آموزش‌ها، نقش مراقبت خانواده از کودک نیز بسیار مهم است ونباید همیشه و در هر ساعت به کودک اجازه تنها تردد کردن داد یا او را در كنار هر کس تنها گذاشت. خانواده ها به همه اطمینان نکنند و در عین حال، به کودک خود اطمینان خاطر بدهند.
علايم آزار جنسی در کودکان
کودکانی که دچار آزار جنسی شده اند، معمولا علايم خاصی از خود نشان می دهند که با کمی دقت می توان متوجه آن شد. استرس و اضطراب، خجالت و ترس در چهره و انقباض بدن در هنگام لمس شدن یا صحبت‌کردن، کناره‌گیری و تمایل به انزوا، بدخلقی، کابوس، پرخاشگری، عدم تمرکز و افت تحصیلی و افسردگی، از جمله علايمی هستند که شمس از آن‌ها به عنوان نشانه‌های بارز در کودکان آزار دیده نام می برد. به طور معمول از علايم روحی بیشتر می توان به آزار کودک پی برد تا علايم جسمی؛ چراکه کودک‌آزاران بيشتر مراقب هستند تا نشانه جسمی بر بدن کودک باقی نگذارند. لازم است که والدین، اطلاعات ابتدایی را در زمینه برخورد با کودکی که به هر علتی مورد سوءاستفاده قرار گرفته است، داشته باشند و با برخوردهای نامناسب نظیر سوال کردن های مداوم و وادار کردن کودک به توضیح جز به جز، مساله احساس گناه و تقصیر را به کودک القا نکنند. کودک باید بداند که مورد آزار قرار گرفته و مقصر کسی است که به او آزار رسانده، نه خود کودک. همچنین لازم است که خانواده ها ،کودک را مورد درمان های روان‌شناختی قرار دهند و در تمام مراحل، نقش حامی را برای کودک خود داشته باشند. در این خصوص «شهرزاد برهان زاده» عضو پژوهشکده خانواده دانشگاه شهید بهشتی نیز معتقد است:«والدین از فرستادن کودکان خود به محیط‌های خلوت که امکان رخ دادن آزار باشد، خودداری کنند. اگر کودک خود را برای خرید می‌فرستند، در ساعت خلوت از روز یا شب نباشد و برای کودکان سنین پایین‌تر، این کار به تنهایی نبوده و حتما خودشان در کنار او در فروشگاه حضور داشته باشندو نسبت به حرف‌هایی که کودک می‌گوید، حساس باشند؛مثل اینکه «من دوست ندارم خانه دایی بروم». استفاده از اینترنت و ماهواره با توجه به سن کودک و فعالیت درسی کودک، محدود و زیر نظارت والدین باشد؛ همچنین لازم است شناخت کافی از دوستانی که فرزندان با آن‌ها ارتباط دارند، داشته باشند و مراقب باشند که کودک با افراد خیلی بزرگ‌تر از خود معاشرت نداشته باشد». به گفته برهان زاده، خانواده ها باید تفاوت «خصوصی» و «راز» را به کودکان آموزش دهند؛چرا که متجاوزان نزدیک، از قربانی خود می‌خواهند که این مساله را مانند یک راز نزد خود نگه دارد و همین امر باعث ادامه یافتن سوءاستفاده و آسیب بیشتر برای کودک می‌شود
عرصه را به کودك آزاران تنگ کنیم
این روزها در جامعه ما کودک آزاران، خیالی آسوده دارند که تا زمانی که مرتکب قتل نشوند، حکمی که گریبان‌شان را خواهد گرفت از تبعید فراتر نخواهد رفت. تبعید برای آن‌ها حکم مناسبی است؛ هر چه مکان دورافتاده تر باشد، بهتر. هرچه خانواده‌ها بی سوادتر، بهتر. مگر در تبعید، بچه وجود ندارد؟ وجود دارد و اتفاقا متجاوزان، راحت‌تر به تجاوز اقدام می کنند. جای تاسف است اگر این کشور به مهد امنیت کودک آزاران تبدیل شده باشد. کمی به خودمان بیاییم و از مسئولان انتظار داشته باشم برخورد سخت تری با متجاوزان داشته باشند. شاید همین لحظه که در حال خواندن این جمله‌ها هستید، کودکی اشک می ریزد و التماس می کند. شاید آینده کودکی در حال تباه شدن است یا شاید قتلی در حال وقوع است. حساس‌تر باشیم و برانگیخته‌شدن احساسات‌مان به مدتی کوتاه محدود نشود. برهم زدن چرخه کودک آزاری و به خصوص ایجاد فضای نا امن برای کودک آزاران، نیاز به عزم خانواده ها و در نهایت جدیت جامعه دارد. کاش داغ آتنا همیشه در دل مردم زنده بماند و کاش خانواده‌ها زنگ خطر را کنار گوش خود احساس کنند. اگر جامعه بخواهد، مسئولان نمی‌توانند به کودک‌آزاری بی‌تفاوت باشند و سر و ته پرونده یک متجاوز را با چند ماه حبس و دو سال تبعید به هم بیاورند. بیایید آتنا را از یاد نبریم. بیایید وحشت و آسیب تجربه جنسی زودهنگام یک کودک را درک کنیم و از یاد نبریم... بیایید برای تنگ کردن عرصه به کودک آزارم، یک بار برای همیشه مصمم باشیم.