کد خبر: ۱۲۵۹۵
تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۳۹۲ - ۱۰:۱۴
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۴۵۸۷
فارین پالسی:

آیا ایران و آمریکا "نیمه دوست" می شوند؟

ایران برای برداشته شدن تحریم ها حاضر است چه مقدار از این "تضمین اتمی" را از دست بدهد؟ آیا ایران حاضر است از تنها سلاح خوب بگذرد تا دوباره به کشوری قدرتمند مثل چین تبدیل شود؟ کشوری که مثل چین، دربرابر آمریکا نیمه دوست، نیمه دشمن، نیمه شریک تجاری، نیمه رقیب ژئوپولتیکی است، یا یک دشمن تمام وقت؟

استفان والت تحلیلگر و نویسنده مشهور آمریکایی در فارین پالسی نوشت: توماس فریدمن چندین روز پیش در نیویورک تایمز ایده دیوانه کننده، خطرناک، غیرمنطقی و بی معنای گفتگوی جدی با ایران را مطرح کرد. او نه تنها بدرستی به این نکته اشاره کرد که ممکن است ایران سلاح اتمی را بعنوان تضمینی علیه تغییر رژیم می بیند، بلکه مقایسه مفیدی هم بین ایران امروز و جمهوری خلق چین انجام داد. سئوال بزرگ او این است:

به گزارش سرویس بین الملل سایت خبری تیک Tik.ir، ایران برای برداشته شدن تحریم ها حاضر است چه مقدار از این "تضمین اتمی" را از دست بدهد؟ آیا ایران حاضر است از تنها سلاح خوب بگذرد تا دوباره به کشوری قدرتمند مثل چین تبدیل شود؟ کشوری که مثل چین، دربرابر آمریکا نیمه دوست، نیمه دشمن، نیمه شریک تجاری، نیمه رقیب ژئوپولتیکی است، یا یک دشمن تمام وقت؟


این قیاس حتی از آنچه فریدمن فکر می کند هم روشن تر است زیرا زمانی که چین برای اولین بار موفق به توسعه اتمی شد، تندور های آمریکا همین عباراتی را که برای ایران بکار می برند، در مورد این کشور نیز بکار می بردند. بعنوان مثال، دین راسک که در آن زمان وزیر امور خارجه بود در سال 1966 دربرابر کمیسیون خاوردور سنا چنین گفت:

چین کمونیست، مشغول تولید سلاح اتمی و توسعه سیستم موشکی است، اما این سلاح نقش دفاعی دارد. آنها می توانند از آن برای ارعاب کشورهای همسایه استفاده یا کشورهای آسیایی را تهدید کنند تا با آنها علیه آمریکا متحد شوند یا بعنوان ایجاد یک "تعادل اتمی" در آسیا، چین از این قدرت استفاده کند.چین می تواند از این سلاح های اتمی علیه کشورهای همسایه و حتی آمریکا استفاده کند.

راسک اشاره می کند که چنین حمله ای "دیوانگی و خودکشی" است اما بعد می گوید:

چین ترکیبی از یک جور تکبر تهاجمی و وسواس است و وقتی بیشتر به این کشور دقت می کنیم متوجه می شویم که رفتار خشن و این تندخویی و دشمنی از رهبرانی نشات می گیرد که نگاهشان به جهان و زندگی غیرواقعی است. به نظر می رسد آنها دربرابر توافق با هر کشوری، حتی متحدانشان، خود را مصون کرده اند.

به نظر آشنا می آید؟ لحن و گفتار راسک در مورد چین مائوئیست بشدت شبیه به جنگ طلبان آمریکا در برابر ایران است. در مورد ایران نیز مانند چین آن زمان گفته می شود که به دلایل مختلف دفاعی قصد دارد به سلاح اتمی دست پیدا کند. و مثل چین آن زمان این واقعیت وجود دارد که هر نوع استفاده از سلاح اتمی خودکشی است. به یاد بیاوریم زمانی را که برنارد لوئیس، تاریخ دان نومحافظه کار، هشدار داد که ایران در روز 22 اوت سال 2006 حمله خواهد کرد و این را بر اساس این اعتقاد بیان کرد که ایران دارای یک "فرهنگ شهادت" است و روز 22 اوت در تقویم اسلامی روزی بود که با این گفته ارتباط پیدا می کرد.( ممکن است من چیزی را فراموش کرده باشم، اما آن چه مسلم است این است که در آن روز هیچ اتفاقی نیافتاد.)

درس دوم این است که راس کاملا اشتباه می کرد. چین آزمایش اتمی انجام داد و حتی یک موشک اتمی هم ساخت اما تلاشی برای تهدید، حمله یا ارعاب دیگران نکرد. در واقع، دستیابی به سلاح اتمی هیچ کمکی به نفوذ بین المللی چین نکرد. آنچه چین را در جهان مطرح کرد، اصلاحات اقتصادی چین بعد از دوران مائو بود که منجر به سی سال رونق اقتصادی بدون توقف این کشور شد.

این سومین درس نیز هست. مسئله اتمی ده ها سال است که موضوع اصلی سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران بوده و با وجود اینکه این مشکلی ساده و ناچیز نیست اما مهم ترین موضوع نیست. ایران اگرچه ممکن است موافقت کند که برخی محدودیت ها را بپذیرد و اجازه بازرسی از سایت های اتمی را بدهد اما چرخه اتمی اش را متوقف نخواهد کد. اگر خواسته ها بیش از این باشد، توافقی در کار نخواهد بود. از یک زاویه متفاوت اگر نگاه کنیم می بینیم که اگر ایران توافق را قبول کند همچنان این توانایی را دارد که در صورت نیاز بمب اتمی تولید کند؛ درواقع ما برسر زمان تولید بمب است که چانه می زنیم و اینکه تا قبل از آن هشداری به ما داده شود.

اما در دراز مدت، آنچه مهم است قدرت کلی ایران است نه توان اتمی آن یا سلاح های پنهان شده یا توسعه اتمی که هند و پاکستان و اسرائیل مدت هاست به آن رسیده اند.

ایران جمعیتی زیاد و جوان دارد. ایران دارای منابع نفت و گاز و تعداد زیادی افراد باسوادست. این کشور یک قدرت اقتصادی محسوب می شود. ایران نیز مثل چین، دیر یا زود متوجه سوء مدیریت اقتصادی خود می شود و در سیاست هایش تغییر بوجود می آورد و تحریم های غرب برداشته خواهد شد. در آن زمان است که ایران به یک قدرت تبدیل شده است و باید دید که تمایل دارد "نیمه دوست" آمریکا باشد یا با خشم در پی آن است که هرچه زودتر آمریکا را از منطقه بیرون بیاندازد؟ بخشی از این روند بستگی به ما دارد؟